:. باغ مهتاب .:

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم :: شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

:. باغ مهتاب .:

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم :: شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

سفر به سرزمین های شمالی

( اگه یه چارچرخ داشتی این همه بدبختی من نمی کشیدم . این شغل دهن پر کنتم تو خونت منو کشته ، بیرونتم مردمو . فقط بلدی جولو فک و فامیل غمپز در کنی که من تو فلان کمپانی هستم . من اِلَم من بِلَم . تو سرت بخوره میلنگای اون ماشینایی که می سازین می دین دست مردم ،‌ تو نگفتی سواری می گیرم تا تهرون ؟ تو نگفتی نمی ذارم آب تو دلت تکون بخوره ؟ تو نگفتی یه کاری می کنم بهت خوش بگذره ؟ این طوری می خوای بهم خوش بگذره ؟! لااقل یه بسته پوشک بیشتر می گرفتی ، یه دستمال کیلینیکس تو برام نذاشتی از بس عرقای کوفتیتو باهاشون پاک کردی ... ) بله ... این بیانات گوهر باری بود که سرکار علیه همسر مکرم ایراد فرمودند . بنده هم لب از لب وا نکردم . چون لب وا کردن همان و از دریچه بالائی اوتوبوس شوت شدن نیز همان ! حالا هی من لب و لوچه ها مو جولو مسافرا می جویدمو می گفتم بس کن دیگه . بابا جون غلط کردم . حالا که طوری نشده . صلوات بفرس . به گوه خوردن افتادم که دیگه با اتوبوس برم مسافرت . از دماغم دراومد . بچه هم نمی دونم گرمش شده بود ؟ مورچه رفته بود تو لباسش !‌؟ مدام ونگ می زد . یارو رانندهه با اون ابروهای مشکی پر پشتشو سیبیلای کلفتش از تو اون آینه 4 متریش که می شد تموم سوراخ سمبه های اوتوبوسو دید زد ، ور اندازمون می کرد و اون نوچشو هی می فرستاد طرفمون . آقا مشکلی پیش اومده ؟ من هم تو دلم بهش گفتم آره بچم ریده بیا کونشو بشور . خدائیش آدمو کفری می کنن . بچه هم اندازه کلش ریده بود تو پوشکش . ( بنا به دلایل اخلاقی بنده از نام بردن مارک تجاری پوشک خود داری می کنم!!) . نمی دونم کارکرد این سیستم دستگاه هاضمه اش مث این که تو سفر بیشتر شده بود . دم به دقیقه دستم زیر کونش بود . این سطل کنار صندلی به جای پوس تخمه پر شده بود از دستمال کیلینیکس گوئی و پوشک . حتی به سطل صندلی کناری هم تجاوز کرده بودیم !! زنمم مث این که اومده بود سیزده به در علف گره بزنه ! . می گفت زن تو سفر نباید دست به سیا و سفید بزنه . منم از سر ناچاری مث این گداها تو اتوبوس راه می افتادم از سر تا تهش ، یا دنبال آب جوش بودم یا پلاستیک فریزر که کهنه های بچه رو توش بریزم . اوضاعی داشتیم . این شاگرده هم تو این وضعیت فیلم ترسناک " شب بیست و نهم "  گذاشته بود ، همین طوری هم ملت بیماری های اعصاب و روان دارن حالا بیشینن از ترس انگشت بِجَوَن . مرتیکه عقب تخمه می خورد پف می کرد رو سر من . مث این که اومده بود جشنواره فیلم فجر . تا می رفتی بلند شی دنبال تجهیزات رفاهی بچه  باشی ، هر کودومشون یه حرفی می زدن . یکی می گف سرتو بدزد . یکی از گند پوشک دماغشو می گرفت . موقع ور ور بچه هم یکی شده بود دکتر اطفال هی کاسنی می ریخ تو حلق بچه . یکی هم که مدام نق می زدو می گفت بابا بچه رو ساکتش کن می خوام بخوابم . تو اون گیر و ویر خندم گرفته بود تا کهنه بچه رو زنم باز می کرد دستا به طور خودکار می رفت طرف دماغ . گرمای 60 درجه اوتوبوس یه طرف و گند بقایای هضم شده بچه هم یه طرف و اون فیلم دهه شصت ، باعث شده بود که اوتوبوس بشه اوتوبوس وحشت !! آخ که اولین تجربه من تو مسافرت بود که اینقدر اعصابم می ریخ به هم . دفعه دیگه اگه خواستیم حتما با طیاره می ریم لااقل اونجا از ماسک اکسیژن می شه استفاده کرد . صندلی هام پهن تره . نه اینجا تا می ری بچرخی کونت می خوره تو دهن بغلی . خدائیش آدم ژیان داشته باشه لِک لِک کنه بهتره تا این که این طوری اوسکول ملت شه . موقع رسیدن وقتی که از اوتوبوس می خواستیم پیاده شیم همه به همدیگه تبریک می گفتن و نقل و نبات پخش می کردنو با خوش حالی و شعف نگاهمون می کردن گویی دارن جگر گوششونو بدرقه می کنن . کم مونده بود آقای راننده بیاد پائین پش سرمون آب بریزه !  

نظرات 38 + ارسال نظر
محمد چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:16 ب.ظ

سلام دوست من ...
وب لاگ قشنگی دارین امیدوارم موفق باشی همیشه زیبا بنویسید
دوست شما کسی است که به شما احتیاجی ندارد ولی باز هم دوست شماست

وقت کردی یه سری این پایین بزن

سبوی شکسته یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:20 ب.ظ http://sabooyeshekaste.blogfa.com

هنوز پست جدیدو نخوندم
اما اول به افتخار آقا شمایل که بالاخره از حموم بیرون اومدن(;

سبوی شکسته یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:26 ب.ظ http://sabooyeshekaste.blogfa.com

شانس آوردم من همسفر شما نبودماااااااااا!
بیچاره ها حق داشتن غرغر کنن.
حالا نمی شد از این پوشک ها که یه ۲۴ ساعت دوم دارن (زمان ما می گفتن پنپرز) استفاده می کردین؟!!!

بابا از همونا استفاه می کردیم ولی خب جواب نمی داد که !
از این مای بی بیها براش می ذاشتیم . نمی دونم به ریق افتاه بود چی بود .
خلاصه گذشت دیگه . البته باعث افتخار بود اگه شما همسفر ما بودید چون می دادیم بچه رو به شما تا کمی ازش مراقبت کنین .
خیلی چاک کریم

یاسمن سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:45 ب.ظ http://mehrabooni-sedaghat.blogfa.com/

:)

این علامته یعنی خیلی توش حرفه ؟؟! نه ؟؟!

حدیث سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:11 ب.ظ http://www.shekayatnameh.blogsky.com

سلاااااااااام. کجا بودی تا حالا؟ چه سفری!!!طفلی خانمت وامید کوچولو!!

خوشحالم برگشتی.

خاله تاک!!!

همین جا بودم زیر پات ! بله دیگه اینجا هم فیمینیستی . من کچل شدم تو می گی طفلی خانمت . بابا ای ول . گلی به گوشه جمالت .

memol چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:10 ق.ظ

واااااااااااااااااای مردم از خنده ،شر شر اشکام می ریزه ،من تازه وبلاگتونوپیدا کردم خیلی خوووووووووووشگل مینویسید موفق باشید

چاک کرتیم . خوش حالم از این که یکی لااقل اشکش در اومد . مگه تو این گیر ویر اشک پیدا می شه !!

فائقه چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:59 ب.ظ http://www.faegheh.blogsky.com

سلام داداش
بابا ایول عجب آپی بود کفم برید

به به آبجی فائق خودمون .
مث این که فراموش کردی ! همه آپ های ما ای ول داره داشی . کجای کاری ؟!
بازم بیا اینورا

مجذوب پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:13 ق.ظ http://baghemahtab.blogfa.com

سلام آقا شمایل .
ممنونم ازت که منو خبر کردی .
باور می کنی اگه این ماجراهای زندگیتو که خوب ساخته و پرداختشون می کنی رو فیلم نامه کنی بدی به آقای مدیری دیگه اصلا لازم نیست بری سر کار چون اون موقعه که می تونی بری تو کار صادارت خودرو و اره دیگه طیاره شخصی و این حرفا .
رو حرفم فکر کن .
باز هم از این که این همه نسبت به من لطف داری ازت متشکرم . خوش حالم می کنی که راجع به نوشته های من هم نظرتو بگی .
همیشه با ایمان و امیدوار باش .
باغ مهتاب

شماره مدیری رو بهم برسون کارش دارم !
تو هم اگه هوامارو داشته باشی می دم برات یه هلگوپتر شیش نفره شونده سوپاپ درست کنن .
از بابت همه چی چاک کریم

ذهن پوچ یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:02 ق.ظ

شمایل جان دمت گرم...
امروز مثه سگ خسته شده بودم : که با خوندن این پستت اونقدر حال کردم که فکر کنم والدین از اتصال شبانگاهی سرباز سزده و مشتاق دیدار اینجانب گشته اند تا دلیل کرکرهای نیمه شبانه ام را بفهمند اما حیف که آنها شمایل را نمیشناسند....
آقا فقط می تونم بگم خیلی خوشحالم که مینویسی...

چاک کرتیم جیگر طلا .
قربون اون ذهنت برم که پوچشم برام یه دنیاس !!
از این که این موقع شب بی خوابی به کلت زده و اعضای محترم خونه رو داری دق می دی ازت ممنونم .
بازم بیا اینورا
این ادرس وب لاگتم مرحمت می کردی می ذاشتی . من که علم غیب ندارم بفهمم از کجا اومدی .

نیاز یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:27 ق.ظ

چه خانوم صبوری داری .
من اگه بودم وسط جاده مجبورش می کردم پیاده بشیم و یه دربست بگیره تا تهران. آدم زن و بچه رو با اتوبوس می بره شمال .
اصلاْ تقصیر خانومته که از اولش سوار شد.
*
*
*
*
چیه چرا عصبانی میشی . راست میگم دیگه.

ای خدای من .
چرا هیچ کی باور نمی کنه که ماشین پیدا نمی شد . می دونی من نفری بیست چوب دادم تا رشت . اونم با اوتوبوس .
نکنه تو همونی بودی که از عقب چای ریختی رو کتم !!
ای کلک گیرت آوردم . اگه دستم بهت برسه می دونم باهات چیکار کنم .
خیلی چاک کریم !

نرجس سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:26 ب.ظ http://www.narjess.persianblog.ir

خدایی از خنده روده هام درد گرفته....
شما هم که نمی نویسید نمی نویسید یهو یه چچیزی می نویسید کهما از خنده روده بر بشیم....
کجایی برادر من
با بچه داری چه طوری؟

خرسندیم از این که روده های شما داره می ترکه . اونم نه از پر خوری های بی جا بلکه از خنده های چاره ساز .
خیلی چاک کریم از این که شما رو رده بر کردیم .
ما هم چنان به حرفه شریف بچه داری مشغولیم !
بازم بیا این ورا .

مهدیس (ماه تنهای شکسته) سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:58 ب.ظ http://www.littlemah.persianblog.ir/

بابا خیلی شیطونی........
مرسی به ما سر می زنی

اینو که خودمم می دونم :)
خواهش می کونم آبجی مهدیس

مهدیه سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:58 ب.ظ http://text-janvaljan.blogsky.com/

اختیار دارید این کم سعادتی ما بود که مدتها به علت مشغله های کاری از خواندن دست نوشته های زیبای شما محروم ماندیم... کی دونید من هم یه جورایی مشکل شما را دارم اما نه به شدت شما چون به هر حال من مجردم هنوز اما مامان من هم تا وقتی سر کار نمی رفتم مدام بهم سرکوفت میزد که این همه زحمت کشیدی مهندس شدی که چی و حالا که سر کار می روم مدام به جونم غر می زنه که همه چیزت شده کار اصلا به خانواده ات نمیرسی والله من هم گیج شده ام حسابی تازه درس خواندم هم که به کنار خودش یه فیلم دیگری تو خانه ما دارد... از این به بعد سعی می کنم زودتر بیایم و نثر زیبایتان را مطالعه کنم... موفق باشید دوست عزیز

چاکر مهدیه جون هم هستیم . آره دیگه همیشه این مظلوما هستن ( اصلن اشاره نمی کونم که یه وخ لو بره و بفهمن که منم و تو ) که مدام زیر پای زور له می شن .
می خوای من با والده محترم صوحبت کونم کم این آبجی ما رو اذیت کونن ؟؟ خولاصه شوما لب تر کونین !
خیلی چاک کریم

آیلین سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:32 ب.ظ http://aylin-michael1flower.blogsky.com

سلام
چطوری؟
خوب مینویسی
از روزمرگیها............
وبلاگ من که دیگه داره کج میره از اون حالت اولیه در اومده.........
شده نامه نگاری
ممنون
بازم سر بزن
بای

من که عالیم از این که دوستای خوبی مث شوما دارم .
آره که خوب می نویسم . چی فک کردی :)
از این که اومدی به باغ ما خیلی خرسندیم .

کاظم چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:27 ق.ظ http://lonlyviolon.blogsky.com

سلام داداش
چطوری ؟
سوختم خاکسترم را باد برد
شمایل جون مرا از یاد برد !!!

سلول های خاکستری مغز بدلیل بارش بارانهای اسیدی و رواج افکار پوچ وجود خارجب ندارند. ۱


منتظر آپتم

عزیزمی تو جیگر طلا
ما غلط کردیم شوما رو فراموش کونیم .
خیلی چاک کریم .
ماچ ماچ

الناز چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:22 ب.ظ http://www.sarzamine-yakhi.blogsky.com

سلام ببخشید که سر زدم با اومدنت شرمنده ام کردی پست خوبی بود موفق باشی

آست - روزمرگی پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:51 ق.ظ

به به بالاخره درومد از حموم گل - زده رنگین کمون پل !

دادا مگه ما مردیم ؟ یه تیلیف میزدی در بست در رکابت بودتیم .

به مولا قسم. ما هم تا حالا تو عومرمون شومال نرفتیم . به واسطه شوما ما هم شومال و میتیتیم.

نمیشد ؟

ضمنآ احساس نمیکنی همچین خیلی تند تند آپ میکنی و ملت نمیرسن بخونن. ؟

آدم یه کم به فکر مردم باشه بد نیست. والله.

یا حق - به روزم دادا

به به داشی می گفتی شتری گاوی می زدیم زیمین به افتخارت .
داشی ما که مث شوما نیسیم عنکبوت بیاد رو وب لاگمون تار بچینه بره بالا . !!

محمد جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:40 ق.ظ http://www.shanc.blogsky.com

سلام
دمت گرم.باااای

ارام دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:56 ق.ظ http://human2.blogfa.com

سلام دوست عزیز

واییییییییییییییییییییییی چه مسافرتی داشتی تو؟؟؟!!!
مگه آدم اینقدر به زن رو میده؟؟ (خنده کنون)

راستی ن اگه جای تو بودم وسط راه پیاده میشدم........(غش غش خنده)


خدا رو شکر به خیر گذشت. من دعا میکنم به زودی یه ماکسیما بخری و زن نغ نغو تو توش سوار کنی تا ببینیم دیگه چه بهانه ای میاره برات؟؟(خنده کنون)
خلاصه هر وقت خواهر خواستی من هستم. یک خواهر شوهر میشم براش که حظ کنی...................................

خدا روشکر که لااقل یکی پیدا شد که از من بدخبت حمایت کنه . آره به خدا . من یه آبجی لوطی مث تو میخ وام که هوامو همه جوره داشته باشه .
خدا از دهنت بشنفه . البته این جور مواقع خدا داره رادیو فردا گوش میده گوشش این ورا نیس !!

نرجس سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:44 ق.ظ

جناب شمایل باز تشریف نبرید ده سال دیگه برگدید ها!!!!!

رانا سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:10 ب.ظ http://paintinggallery.blogfa.com

تا بحال اثار این نقاش رو دیدید؟

علیرضا سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:23 ب.ظ http://rainyspring.blogsky.com/

سلام و درود
بازم به ما سر بزن

آیلین شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:38 ب.ظ http://aylin-michael1flower.blogsky.com

سلام
خوبی؟
منم آپیدم
خیلی باحالی
به مام سر بزن

آیلین شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:39 ب.ظ http://aylin-michael1flower.blogsky.com

راستی منو لینک میکنی؟

گیلاسی دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:10 ق.ظ http://gili.blogsky.com/

سلام شمایل خان ! من رو که یادت نیس ! هر ده سال یه بار میای میگی از اشنایت خوشحالم و بعد میری ! (:
این حموم بچه و بعدش سفرتون رو خدا قسمتم نکنه ! چون از اولی به شدت رم میکنم و دومی هم همون اول سفر یه شیشه سیانور میخورم مخصوصا که بچه کوچیک باشه تو ماشین و تازه خوش بو کننده هم بهش پوشونده باشن !!
دیگه عرضی نیست ! طول و ارتفاع ؟ نه اونم نیست (:

حالا اگه من هر ده سال یه بار مییام تو که زمان ناصر الدین شاه اومدی یادمه که یه چارقد سرت بود .

فائقه دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:58 ب.ظ http://www.faegheh.blogsky.com



...................\..\\............/. //..
....................\..\\........../. //..
......................\..\\......../. //..
.......................\ ```´´´-//....
.....................(___).(___)-.....
......................(0)......(0)``-._..
........................|~......~ ,.`-..._..
........................|...........|...`-...._..
........................|........../\..........`-._.........__...---'''''-..._..._..
........................|.........|..\.... سلام....`-._ .. _.--' ..خوبی؟....._..`...
........................).........|...\...........``...... وبم آپ شد............\`\..\.
....................../...........|....\........... خوشحال می شم..............|.`\.\..
...................../_....__)......\................ بهم سری بزنی...........|...`\.\.
.................../.............\.......|................... دوست داشتی......./.......).).
..................|...............|......|..................... با این وسیله بیا...../......(.(.(.(..
..................|...............|......|...................... خیلی حال میده..../.........).).).).
..................|..()...()...|......\.............|....نظر یادت نره..........._.-'...........(.(.(..
..................`...............'........`._........|_____..|..|-'|..|..
....................`--------'..............|..|.|..|............|..|..|..|..
.................................................|..|.|..|.............|..|..|..|..
.................................................|..|.|..|.............|..|..|..|..
....................................._____ |..|.|..|____...|..|..|..|..
..................................../.........`` |.`......../...........`..|.
....................................\_______\_........\____...\_\..
داداش تنبل آپ کن دیگه

آیلین دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:20 ب.ظ http://aylin-michael1flower.blogsky.com

ما بیشتر چاکریم
تبادل لینک...حاضرم

مهران سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:30 ق.ظ http://MEHRANWM.BLOGFA.COM

سلام بابا جان
خوبی عزیزم
منو ببخش که دیر اومدم
اخه می دونی دارم می رم اش خوری برا این زانوی غم بغل کردم دیگه دست نارمن که بیام تو نت:D
دست درد نکنه که اومدی تو وبلاگم
موفق باشی بابا جان
یا علی مدد

ذهن پوچ پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:48 ب.ظ http://sange-sabur.blogsky.com

شمایل خان ما تا تیرماه قراره بخسبیم شوما چرا چیزی نمینویسی....

سحر جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:52 ق.ظ http://anotherpartofsaylin.blogsky.com/

سلام دوست من شما رو لینک کردم به ما هم سر بزنید اگه دوست داشتید .

http://anahid_loyalgirl2007.persianblog.ir/ سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:18 ق.ظ

سلام .حال شما؟نیستین؟ حالا که من بعد یک قرن آپیدم اونم فقط به اصرار شما(نیششششش ) پس کجایین که بیاین بخونین؟

یاسمن دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:28 ق.ظ http://mehrabooni-sedaghat.blogfa.com/

چرا به روز نمیکنید؟

آست دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:59 ق.ظ

به روزم حاجی

با سفرنامه ازبکستان

کجایی تو ؟ بلاگت عوض شده ؟

زن وحشی سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:36 ب.ظ http://woman2008.blogfa.com

مرسی بهم سر زدی و مطالبم رو خوندی

زن وحشی سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:12 ب.ظ

الان تو محل کارم
اما سر فرصت میخونمت

الهام سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:37 ب.ظ http://zanboodan.blogfa.com

سلام
من فقط پست آخرو خوندم فوق العاده روون و قشنگ می نویسید آدم جذب میشه

ممنون به من سر زدید. من باغ مهتاب رو لینک می کنم!

من سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:35 ب.ظ

یه دونه باشی با نمک!

تو !!!

تیده آ جمعه 21 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:53 ب.ظ http://ghalb-yakhii.persianblog.ir

:)) خیلی باحال بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد