چند روزی می شه که بچه مون به دنیا اومده . یه پسر خوشکل . پدرسوخته بد جوری مهرش رفته تو دلم . انگار چند سالی می شه که تو دلمه . اسمشو گذاشتم امید . نمی دونی چقدر با اسمش حال می کنم . اخه این اسمیه که خودم انتخاب کردم زنم می گفت بزار آرتین ولی چون خرج سزارینشو من دادم ( بنده خدا مث چی از طبیعی زائیدن وحشت داشت ) و یه جورائی می خواست قدرشناسی کنه گفت که با این اسم موافقه . خلاصه یه بامبولی داشتیم سر اسم گذاشتن روی این فسقلی . بابام که جفت پاشو کرده بود تو یه کفشو می گف بزارین عباس . منم می گفتم که بابا عباس کیلو چنده ول کن تو رو خدا . تو بازار که می ری تا یکی داد می زنه عباس ، می بینی 60 نفر برگشتن نگاش می کنن . ننه بزرگش هم که مامان بنده باشه این وسط بی کار نبود و از خودش اسم بیرون می داد که کلید کرده بود رو اسم محمد مهدی و جالب اینجا بود که هر کی با همون اسمی که دوس داشت بچه رو صدا می کرد . خلاصه انگار نه انگار که این توله سگ ننه بابائی هم داره . کسای دیگه توی این 9 ماه کونشون و شیکمشون پاره شده حالا عشقشو دیگرون ببرن . خوبه والا . خلاصه سرتونو درد نیارم . همه چی به خوبی و خوشی تموم شد رفت پی کارشو یه نون خور به جمع گشنه های این دنیای دون اضافه شد .
سلام دوست عزیز
وبلاگتان را مطالعه کردم
مطالب جالبی نوشتید
موفق باشید
قلم خوبی داری.و وبلاگتون عالیه .خوشحال می شم به منم سر بزنید
ببخشید استاد یه سوال برای من پیش اومده .
البته جسارت نشه اما قرار بود خرج سزارین خانومتون رو کی بده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
تعجب نکنید که اینقدر دیر نظر دادم چون این پس رو تازه امروز دیدم.
خب جریان این خرجه خیلی مفصله
سلام .
بهترین لحظه زندگت رو تجربه کردی. امیدوارم همه لحظه هات پر از شادی باشه.
خاله حدیث!
اوهوم .. همین طوره خاله جون !!