:. باغ مهتاب .:

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم :: شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

:. باغ مهتاب .:

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم :: شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

تازگی ها

تا کی می خوام چیز دیگه ای خودمو نشون بدم . تا کی می خوام به دیگران بگم که من کس دیگه ای هستم . تقصیر خودمم هست همش دنبال این بودم که همه رو از خودم راضی نگه دارم . به درک . هر کی هر چی که می خواد بگه . گور پدر همشون . اصلا به من چه .

تو اینجا راحت راحتم . انگار نه انگار کسی هست یا نه . می خوام خودم باشم . اصلا می دونی چیه می خوام همه چی رو بگم . هر چی که هست . 

فقط یه چیزی . حرفامو باور کن . طوری که احساس کنم تو هم باهامی .

نظرات 1 + ارسال نظر
حدیث دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:50 ق.ظ http://www.shekayatnameh.blogsky.com

سلام شمایل خان .کجایی خاله جان پیدات نیست. نگران شدم.

می یام خاله جون . حتما . ممنونم ازت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد